روانی منP52
{هانا..تو حافظه ات رو از دست دادی!ولی منکه از دست ندادم!اگه یروز اینو خوندی بدون ما یه زوج افسانه ای بودیم..تو همیشه میومدی اینجا و برام خوراکی میوردی..من یه مافیای بزرگ بودم!ولی تو منو قانع میکردی که شیرکاکائویی که برام اوردی رو بخورم!من تورو پرنسس صدا میزدم و تو تهیونگی صدام میزدی!تو عاشق چیزای شکلاتی بودی بخصوص شیرکاکائو!و منم عاشق تو بودم..تو یادت نمیاد ولی من خوب میدونم..منو تو به یاد ماندنی هستیم!رفیق تو لانیا بود و رفیق من کوک بود!سوالی داشتی میتونی از اونا بپرسی!شاید باورت نشه..به بابات دروغ میگفتی که پیش رفیقت لانیا میخوابی ولی میومدی عمارت من!اولش یه عشق ساده بود!ولی آخرش یکاری کردی که روانیت بشم!کاری کردی که خام لبخندت بشم!من برای اولین بار گریه کردم!اونم برای اینکه تو حافظه ات رو از دست دادی!فقط میخوام یه قولی بدی!هرگز بعد از من با هیچکسی رابطه نداشته باش!بزار تا آخرش ماله من باشی!ماله کیم تهیونگ!ماله کسی که زمانی دوستش داشتی ولی حالا حتی یادت نیست که اسمش چیه!
پرنسسم..عشق رویایی من..زیباروی من..تا ابد روح و قلبم ماله توست..تا ابد به یادت هستم..تا ابد محافظت میشوم و از قلبت محافظت میکنم!}
تهیونگ:عشقم..اینو حتما بخون!
همینطور داشتم به نوشته هام نگاه میکردم که یهو..
پرنسسم..عشق رویایی من..زیباروی من..تا ابد روح و قلبم ماله توست..تا ابد به یادت هستم..تا ابد محافظت میشوم و از قلبت محافظت میکنم!}
تهیونگ:عشقم..اینو حتما بخون!
همینطور داشتم به نوشته هام نگاه میکردم که یهو..
- ۸.۸k
- ۲۳ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط